سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سهیــــــــــــــــلی منطقه آزادقشم
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: بی طــــــــــــــــــرف یکشنبه 87 آبان 12   ساعت 6:35 عصر

شخصی به در خانه رفیق خود رفت تا خری عاریه کند گفت که خر من اینجا نیست او را به جایی برده اند0در این حال خر شروع به صدا کردن کرد گفت این صدای خر تو است گفت خر من دروغ می گوید تو سخن مرا باور نمیکنی و سخن خر مرا باور میکنی من این توقع را از تو نداشتم!!!!!!!!

 

 

 


نظرات شما ()

نویسنده: بی طــــــــــــــــــرف جمعه 87 آبان 10   ساعت 9:25 عصر

 

دلبرا زیبا نگارا, بامن افسرده کم جور و جفاکن....کم بریز خون مرا از دیده, کم آتش بپا کن
کم بزن با خنجرابرو بقلبم, نوجوانم آرزو مندم....... به تیر قامتت دارم مزن, بامن مدارا کن
                                بجای کینه امشب سفره ی عشقم مهیا کن

مزن لافی ز دوستی وزپشت سر مزن خنجر.......ندیده بد زیکرنگی, نه یک مسلم, نه یک کافر
مکش ابروی پیوستت بهم, چین در جبین منداز.......که قهرت میکشد مارا, بخند ای نازنین دلبر
                                  مکن مارا تو دشمن شاد وکم امروزوفرداکن

 
وفارا پیشه کن ازغم, کرم شیر نجف را بین ........سزاوار محبت آن و, این شایسته ی تحسین
مزن آتش بجانم, خار حسرت کم بچشمم کن ...... بدیده پا گذار اما..به بزم دشمنم منشین
                                     بزیر پای خود بنگر مرا در خاک پیدا کن

 
کنون هرشب رفیق دود و افیونم, تو میدانی......که خود آخر, نماز مرده بر گور من دلمرده میخوانی
به آب و رنگ خود کم نا ز,ازحال من عبرت گیر.....که ماهم بهرخود روزی, کسی بودیم و میدانی
                            بیا بر خانه ی چشمم به مهمانی تو مآوا کن


نظرات شما ()

نویسنده: بی طــــــــــــــــــرف جمعه 87 آبان 10   ساعت 9:24 عصر

باد سر گشته ی پاییز در آن روز سیاه
.
سیلی بر گونه ی آن طفل زد و اشکش ریخت
,
نه کتش آستر داشت
.
نه یکی جیب که دستش بتوان کرد درآن
,
کنج دیوار یکی کوچه چو سگ
.
بنشست و زستمکاری این دهر گریست
شب شد و پنجره ها روشن شد
,
پسرک دیده به آن پنجره دوخت
,
چلچراغش چه بزرگ
,
به بزرگی خیال پسرک
,
که در آن نور قشنگ
.
یاد آن مادرش افتاد که مرد

.
ساعتی باز گریست
دیده اش خشک و دگر اشک نداشت
.
شکمش گشنه و لبهاش بخشکی کویر
.
پسرک عربده ی: نوش فدایت: بشنید
.
بوی مطبوع غذا بمشامش چو دم عیسی بود
:
لحظه ای خنده بلبهاش دوید
,
آری اکنون ته بشقاب غذا
,
آرد آن مردک غافل زخدا
,
توی انبار زباله سر راه
.
ریزد و سیر کنم خویشتن را

...
ولی آن مردک مست
....
که ز انسانی و انسانیتش نیست اثر
...
بهر خشنودی یاران بهوس
.
جام خود دست گرفت و بسر طفلک ریخت
.
او بخندید ولی طفل گریست
,
آه از این بیخبران
.
که چسان ظلم بمخلوق خدا میدارند
.
خون طفلان بسبو ریخته و نوش کنند
,
مست میخواره به مستخدم خود داد ندا
.
که زدیوار سرا دور کند طفلک را
,
طفل بیچاره سخنهاش شنید
ظلم مخلوق خدای
.
دید و از گشنگی در جای لمید
...
نه رمق درپائی
...
نه نفس در نائی
,
دیده اش یخ زده بود
چو دل مست زنازاده ی پست

.
که از آن پنجره بر حال پسر میخندید
...
پسرک با لگد از جای پرید
.
دیده بر دیده ی آن مرد سیه اختر دوخت
...
ناله سرداد و از آن کوچه گذشت
,
لنگ لنگان به دگر کوچه رسید
تکه نانی سر آن برزن دید
.
با ولع خورد و برفت
گوشه ای توله سگی
.
زوزه سر داده کمک میطلبید
...
توله برداشت فشردش به بغل
,
کهنه پیراهن خویش
.
گرد سگ بست و بگورستان رفت
,
شکوه از خلق خدای
.
بهر مادر بسرایش میبرد
,
ولی آن تکه ی نانی که بود آغشته به سم
.
بهر سگهای خیابان..پسر مسکین خورد

,
خورد و در دامن مادر روی آن سنگ کبود
,
مرد و این وسوسه ی زندگی ننگین را
.
به ودیعت پیش میخواره سپرد

....
همه ارزانی تو
...
نوش بکامت باشد


نظرات شما ()

نویسنده: بی طــــــــــــــــــرف پنج شنبه 87 مهر 25   ساعت 11:15 صبح

دوستان سلام علیکم . خبر رسیده که به زودی پول شرکت نفت که قرار است بابت زمینهای مردم پرداخت شود به دست آنها خواهد رسید .

برخی نذر کرده اند که کار خیر انجام دهند


نظرات شما ()

نویسنده: بی طــــــــــــــــــرف چهارشنبه 87 شهریور 27   ساعت 1:37 عصر

با عرض سلام دیشب شاهد بازیهای زیبایی بودیم . بخصوص بازی تیم سهیلی و درکوه که خیلی جذاب بود .  تعدادی عکس هم گرفتم اما متاسفانه بدرد بخور نبود لذا روی صفحه نگذاشتم . 

یک تذکر دوستانه به دوستان عزیز تماشاگر  : سعی کنید تیم خودتان را تشویق کنید کاری به تیم مقابل نداشته باشید . توهین به دیگران کار یک مسلمان عاقل نیست . اگر دوست دارید اطرافیان شما شما را با شعور به حساب بیاورند لطفا به اطرافیان توهین نکنید. فرض کنید وقتی دو نفر دارند به هم فحش می دهند و شما آنجا حاضرید و تماشا می کنید چه احساسی به شما دست می دهد ؟ قطعا ناراحتید و سعی می کنید که دو طرف را آرام کنید .... بدرود     تشویق آره اما توهین خیر


نظرات شما ()

نویسنده: بی طــــــــــــــــــرف دوشنبه 87 شهریور 25   ساعت 2:40 عصر

ضمن عرض سلام خدمت دوستان خوبم . از اینکه این روزها مطلب کمتر می بینید معذرت میخوام .  خبرهای فوتبال خیلی داغ است اما بنده اولا فرصت رفتن به کنار زمین ندارم دوما دوربینم اشکال پیدا کرده    تصاویر فوتبال ندارم ... دوستان هم همکاری نمی کنند.

ولی حتما در طی چند روز آینده ترتیب این کار هم خواهم داد. بدرود


نظرات شما ()

نویسنده: بی طــــــــــــــــــرف چهارشنبه 87 شهریور 20   ساعت 10:31 عصر

زمین لرزه ظهرمردم را ترساند و همه از خانه ها بیرون امدند.

نظرات شما ()

نویسنده: بی طــــــــــــــــــرف جمعه 87 مرداد 25   ساعت 4:26 عصر

تیم فوتبال سهیلی در دیدارش برابر تیم طبل بازی 2=0 واگذار کرد . این تلخ ترین باختهای این بازیها بود . چون بچه ها امید داشتند که این بازی را ببرند . اما خواست خدا یه چیز دیگه است. ان شاء الله این شکست تجربه ی باشد برای آینده . بچه ها خسته نباشید و نامید هم نشید . موفق باشید . بدرود

نظرات شما ()

نویسنده: بی طــــــــــــــــــرف سه شنبه 87 مرداد 22   ساعت 3:18 عصر

تیم جوانان سهیلی در مسابقه ی دیروز خود با گیاهدان به برد دست پیدا کرد . به همه ی بچه ها تبریک می گوییم . و خیلی خوشحالیم. بدرود 

نظرات شما ()

نویسنده: بی طــــــــــــــــــرف شنبه 87 مرداد 19   ساعت 9:38 عصر

عروسی دلا ملاحی از راه رسی . بچه ها میگن که عروسی بزرگی است . ولی بهتره صبر کنیم ببینیم . شکمتون را صابوت بزنید . ومنتظر خوردن باشید. راستی این وصلت را به خانوداه ی محمد ملاحی و حاجی یوسف تبریک عرض می کنیم . دلا مبارکت باشد.

نمی دونیم کدام یک از موارد زیر خواهیم خورد؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نظرات شما ()

   1   2   3      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عیدتان مبارک
خبر جدید از سهیلی
دوستان شما چی؟
قال خاتمی
مرد عمل
بافکر به پیش
سرنوشت باید با دست نوشت
سلامی جدید
قابل توجه دانشجویان
قبض دانشگاه
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
57920 :مجموع بازدیدها
19 :بازدید امروز
8 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
حضور و غیاب
یــــاهـو
درباره خودم
سهیــــــــــــــــلی منطقه آزادقشم
لوگوی خودم
سهیــــــــــــــــلی منطقه آزادقشم
لینک دوستان
باتق دانشجــــویاـــن سهیــــــلی
پرسش و پاسخ
شیخ احمد فراریان
آقا اجازه (آقای نیکخو دولاب)
قشم ایلند
صفحات اختصاصی
فهرست موضوعی نوشته ها
باران .بهاری . حجاج . ذی حجه .عید قربان . ریاست - جمهور . مادر . متولد .
بایگانی نوشته ها
مطالب گذشته
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اشتراک